نماز، عامل بازدارنده از گناهان
نماز، عامل بازدارنده از گناهان
نماز، عامل بازدارنده از گناهان
نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي
در فرازي از آيه 45 سوره ي عنکبوت مي خوانيم:
ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنکر... .
«همانا نماز، انسان را از زشتي ها و گناهان باز مي دارد».
در اين آيه به مهمترين فلسفه و آثار نماز که بازدارندگي آن از زشتي ها و گناهان باشد، تصريح شده است.
يعني: نماز پرونده ي روح، و پاک کننده ي آن از زشتي ها و ناپاکي ها است، نماز در روح انسان، اراده قوي، و نيروي خدا ترسي مي آفريند، و انسان را عبد و بنده ي تسليم حق مي کند و در پرتو چنين اراده و نيرو و عبوديت، انسان از زشتي ها و گناهان دور مي گردد.
«فحشاء» يعني گناهان بزرگ پنهاني، و «منکر» يعني گناهان بزرگ آشکار، و بعضي گويند: فحشاء گناهاني است که بر اثر غلبه ي قواي شهويه دامنگير انسان مي شود، ولي منکر، يعني گناهاني که بر اثر غلبه ي قوه ي غضبيه، صورت مي گيرد.
منظور از «نهي نماز» هم نهي تشريعي است يعني صحت و کمال نماز مشروط به ترک گناهان است، و هم نهي تکويني، يعني نماز ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد ،
دارد، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
لا صلوة لمن لم يطع الصلوة، و طاعة الصلوة ان ينتهي عن الفحشاء و المنکر.
«کسي که اطاعت از فرمان نماز نکند، نماز او نماز نيست، طاعت نماز آن است که به نهي آن از زشتي ها و گناه، عمل کند».(1)
اين فلسفه ي نماز در حدّي است که طبق بعضي از روايات، محک و وسيله ي سنجش قبولي نماز قرار گرفته، آنجا که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل؟ فلينظر: هل منعت صلوته عن الفحشاء و المنکر؟ فبقدر ما منعته قلبت منه.
«کسي که دوست دارد بداند که نمازش در پيشگاه خدا قبول شده يانه؟ بايد بنگرد که آيا نمازش او را از زشتي ها و گناه بازداشته است؟ به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول شده است».(2)
يعني اگر نمازش او را هيچگونه از زشتي ها و منکرات، باز نداشته، قطعاً بداند که مقبول درگاه الهي نشده است.
در اينجا درباره ي پاک سازي نماز به داستان هاي زير توجه کنيد:
1- عصر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، يکي از جوانان انصار با اينکه مسلمان شده بود و در نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)شرکت مي کرد، به بعضي از گناهان گرفتار بود، به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) خبر دادند که فلان جوان مسلمان، گناه کار است و به گناه خود ادامه مي دهد.
آن حضرت فرمود:
ان صلاته تنهاه يوماً.
«همانا نماز او، روزي او را از گناهان باز مي دارد».
و نيز نقل شده: «شخصي به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)عرض کرد: «فلان کس در روز نماز مي خواند و در شب دزدي مي کند»، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) همان جواب بالا را داد.(3)
2- امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامي که حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت رانده شد، به زمين آمد، سراسر بدنش را رنگ سياهي فراگرفته بود، در مقام دعا و مناجات، با گريه و زاري عرض کرد: «خدايا! اين سياهي را از من دور ساز».
جبرئيل نزد آدم (عليه السلام)آمد و گفت: چرا گريه مي کني؟
آدم گفت: به خاطر اين رنگ سياه زشتي که در بدنم هست.
جبرئيل از جانب خدا، به او گفت: «اول وقت نماز، برخيز و نماز بخوان».
آدم برخاست و نماز خواند، سر و صورتش سفيد شد، ولي آن سياهي از گردن به پايين باقي ماند.
هنگامي که اول وقت نماز دومي فرا رسيد، باز جبرئيل نزد آدم آمد و گفت: برخيز و نماز بخوان.
آدم، برخاست و نماز خواند، و آن سياهي تا ناف او، از بين رفت، تا اينکه اول وقت نماز سوم فرا رسيد، جبرئيل نزد آدم آمد و گفت: «وقت نماز فرا رسيده، برخيز نماز بخوان».
آدم برخاست و نماز خواند، آن سياهي تا زانوهايش فرود آمد و از زانو به بالا سفيد شد.
هنگامي که وقت نماز چهارم فرا رسيد، جبرئيل نزد آدم و گفت: «برخيز و نماز بخوان»، او برخاست و نماز خواند، و آن سياهي تا پاهاي آدم فرود آمد، ولي در پاهايش باقي ماند.
سرانجام وقت نماز پنجم فرا رسيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: برخيز نماز بخوان، او برخاست و نماز خواند، همه ي سياهي بدن او به طور کلي برطرف گرديد.
آدم به حمد و شکر خدا پرداخت، جبرئيل به او گفت:
«هر گاه فرزندان تو نمازهاي پنجگانه را (به درستي) بجا آورند، از گناهان و آلودگي پاک مي شوند، چنانکه اين سياهي از بدن تو پاک شد».(4)
3- عصر رسول خدا(صلي الله عليه و اله) بود، يکي از بانوان مسلمان روزها روزه مي گرفت، و شبها با نماز و ساير عبادات به سر مي آورد، ولي بداخلاق بود و با نيش زبانش همسايگان را مي آزرد.
شخصي به محضر رسول خدا (صلي الله عليه و اله) آمد و از آن بانو تعريف کرد که با نماز و روزه، سر و کار دارد، ولي يک عيب دارد و ان اينکه بداخلاق است، و با نيش زبانش، همسايگان را مي آزارد.
پيامبر(صلي الله عليه و اله) فرمود:
لاخيرفيها، هي من اهل النار.
«در چنين زني خيري نيست، او اهل دوزخ است».(5)
يعني با اينکه او بر گناه خود ادامه مي دهد، نماز و عبادات او، بي خاصيت و بي خير است.
ان الصلوه تنهي عن الفحشاء و المنکر... .
«همانا نماز، انسان را از زشتي ها و گناهان باز مي دارد».
در اين آيه به مهمترين فلسفه و آثار نماز که بازدارندگي آن از زشتي ها و گناهان باشد، تصريح شده است.
يعني: نماز پرونده ي روح، و پاک کننده ي آن از زشتي ها و ناپاکي ها است، نماز در روح انسان، اراده قوي، و نيروي خدا ترسي مي آفريند، و انسان را عبد و بنده ي تسليم حق مي کند و در پرتو چنين اراده و نيرو و عبوديت، انسان از زشتي ها و گناهان دور مي گردد.
«فحشاء» يعني گناهان بزرگ پنهاني، و «منکر» يعني گناهان بزرگ آشکار، و بعضي گويند: فحشاء گناهاني است که بر اثر غلبه ي قواي شهويه دامنگير انسان مي شود، ولي منکر، يعني گناهاني که بر اثر غلبه ي قوه ي غضبيه، صورت مي گيرد.
منظور از «نهي نماز» هم نهي تشريعي است يعني صحت و کمال نماز مشروط به ترک گناهان است، و هم نهي تکويني، يعني نماز ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد ،
دارد، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله) فرمود:
لا صلوة لمن لم يطع الصلوة، و طاعة الصلوة ان ينتهي عن الفحشاء و المنکر.
«کسي که اطاعت از فرمان نماز نکند، نماز او نماز نيست، طاعت نماز آن است که به نهي آن از زشتي ها و گناه، عمل کند».(1)
اين فلسفه ي نماز در حدّي است که طبق بعضي از روايات، محک و وسيله ي سنجش قبولي نماز قرار گرفته، آنجا که امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد:
من احب ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل؟ فلينظر: هل منعت صلوته عن الفحشاء و المنکر؟ فبقدر ما منعته قلبت منه.
«کسي که دوست دارد بداند که نمازش در پيشگاه خدا قبول شده يانه؟ بايد بنگرد که آيا نمازش او را از زشتي ها و گناه بازداشته است؟ به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول شده است».(2)
يعني اگر نمازش او را هيچگونه از زشتي ها و منکرات، باز نداشته، قطعاً بداند که مقبول درگاه الهي نشده است.
در اينجا درباره ي پاک سازي نماز به داستان هاي زير توجه کنيد:
1- عصر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بود، يکي از جوانان انصار با اينکه مسلمان شده بود و در نماز رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)شرکت مي کرد، به بعضي از گناهان گرفتار بود، به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) خبر دادند که فلان جوان مسلمان، گناه کار است و به گناه خود ادامه مي دهد.
آن حضرت فرمود:
ان صلاته تنهاه يوماً.
«همانا نماز او، روزي او را از گناهان باز مي دارد».
و نيز نقل شده: «شخصي به رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)عرض کرد: «فلان کس در روز نماز مي خواند و در شب دزدي مي کند»، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) همان جواب بالا را داد.(3)
2- امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگامي که حضرت آدم(عليه السلام) از بهشت رانده شد، به زمين آمد، سراسر بدنش را رنگ سياهي فراگرفته بود، در مقام دعا و مناجات، با گريه و زاري عرض کرد: «خدايا! اين سياهي را از من دور ساز».
جبرئيل نزد آدم (عليه السلام)آمد و گفت: چرا گريه مي کني؟
آدم گفت: به خاطر اين رنگ سياه زشتي که در بدنم هست.
جبرئيل از جانب خدا، به او گفت: «اول وقت نماز، برخيز و نماز بخوان».
آدم برخاست و نماز خواند، سر و صورتش سفيد شد، ولي آن سياهي از گردن به پايين باقي ماند.
هنگامي که اول وقت نماز دومي فرا رسيد، باز جبرئيل نزد آدم آمد و گفت: برخيز و نماز بخوان.
آدم، برخاست و نماز خواند، و آن سياهي تا ناف او، از بين رفت، تا اينکه اول وقت نماز سوم فرا رسيد، جبرئيل نزد آدم آمد و گفت: «وقت نماز فرا رسيده، برخيز نماز بخوان».
آدم برخاست و نماز خواند، آن سياهي تا زانوهايش فرود آمد و از زانو به بالا سفيد شد.
هنگامي که وقت نماز چهارم فرا رسيد، جبرئيل نزد آدم و گفت: «برخيز و نماز بخوان»، او برخاست و نماز خواند، و آن سياهي تا پاهاي آدم فرود آمد، ولي در پاهايش باقي ماند.
سرانجام وقت نماز پنجم فرا رسيد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: برخيز نماز بخوان، او برخاست و نماز خواند، همه ي سياهي بدن او به طور کلي برطرف گرديد.
آدم به حمد و شکر خدا پرداخت، جبرئيل به او گفت:
«هر گاه فرزندان تو نمازهاي پنجگانه را (به درستي) بجا آورند، از گناهان و آلودگي پاک مي شوند، چنانکه اين سياهي از بدن تو پاک شد».(4)
3- عصر رسول خدا(صلي الله عليه و اله) بود، يکي از بانوان مسلمان روزها روزه مي گرفت، و شبها با نماز و ساير عبادات به سر مي آورد، ولي بداخلاق بود و با نيش زبانش همسايگان را مي آزرد.
شخصي به محضر رسول خدا (صلي الله عليه و اله) آمد و از آن بانو تعريف کرد که با نماز و روزه، سر و کار دارد، ولي يک عيب دارد و ان اينکه بداخلاق است، و با نيش زبانش، همسايگان را مي آزارد.
پيامبر(صلي الله عليه و اله) فرمود:
لاخيرفيها، هي من اهل النار.
«در چنين زني خيري نيست، او اهل دوزخ است».(5)
يعني با اينکه او بر گناه خود ادامه مي دهد، نماز و عبادات او، بي خاصيت و بي خير است.
پي نوشت :
1- مجمع البيان، ج8، ص285.
2- همان مدرک.
3- مجمع البيان، ج8، ص285.
4- علل الشرايع، وقايع الايام محلاتي، ص216.
5- بحار، ج71، ص394.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}